مدیریت پروژه

در این وبلاگ مفاهیم و کاربردهای مدیریت پروژه و حوزه های مرتبط با آن مورد بحث قرار می گیرد

مدیریت پروژه

در این وبلاگ مفاهیم و کاربردهای مدیریت پروژه و حوزه های مرتبط با آن مورد بحث قرار می گیرد

فرایندهای مدیریت زنجیره تامین

مدیریت زنجیره تامین دارای سه فرایند عمده است که عبارت‌اند از :

1- مدیریت اطلاعات

2- مدیریت لجستیک

3- مدیریت روابط

 

1- مدیریت اطلاعات : امروزه نقش، اهمیت و جایگاه اطلاعات برای همگان بدیهی است. گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث می‌شود تا فرایندها موثرتر و کاراتر گشته و مدیریت آنها آسان‌تر گردد. در بحث زنجیره تامین -همانگونه که گفته شد- اهمیت موضوع هماهنگی در فعالیتها بسیار حائز اهمیت است. این نکته در بحث مدیریت اطلاعات در زنجیره، مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و انتقال اطلاعات نیز صحت دارد. مدیریت اطلاعات هماهنگ و مناسب میان شرکا باعث خواهد شد تا تاثیرات فزاینده‌ای در سرعت، دقت، کیفیت و جنبه‌های دیگر وجود داشته باشد. مدیریت صحیح اطلاعات موجب هماهنگی بیشتر در زنجیره خواهد شد. به طور کلی در زنجیره تامین، مدیریت اطلاعات در بخش‌های مختلفی تاثیرگذار خواهد بود که برخی از آنهاعبارت‌اند از :

مدیریت لجستیک (انتقال، جابجایی، پردازش و دسترسی به اطلاعات لجستیکی برای یکپارچه‌سازی فرایندهای حمل‌ونقل، سفارش‌دهی و ساخت، تغییرات سفارش، زمان‌بندی تولید، برنامه‌های لجستیک و عملیات انبارداری) ؛ تبادل و پردازش داده‌ها میان شرکا (مانند تبادل و پردازش اطلاعات فنی، سفارشات و...) ؛ جمع‌آوری و پردازش اطلاعات برای تحلیل فرایند منبع‌یابی و ارزیابی، انتخاب و توسعه تامین‌کنندگان ؛ جمع‌آوری و پردازش اطلاعات عرضه و تقاضا و... برای پیش‌بینی روند بازار و شرایط آینده عرضه و تقاضا ؛ ایجاد و بهبود روابط بین شرکا.

چنانچه پیداست، مدیریت اطلاعات و مجموعه سیستمهای اطلاعاتی زنجیره تامین می‌تواند بر روی بسیاری از تصمیم‌گیری‌های داخلی بخش‌های مختلف زنجیره تامین موثر باشد که این موضوع حاکی از اهمیت بالای این مولفه در مدیریت زنجیره تامین است.

 

2- مدیریت لجستیک : در تحلیل سیستمهای تولیدی (مانند صنعت خودرو)، موضوع لجستیک بخش فیزیکی زنجیره تامین را دربر می گیرد. این بخش که کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایی شامل فعالیتهای حمل‌ونقل، انبارداری، زمان‌بندی تولید و... را شامل می‌شود، بخش نسبتا بزرگی از فعالیتهای زنجیره تامین را به خود اختصاص می‌دهد. در واقع محدوده لجستیک تنها جریان مواد و کالا نبوده بلکه محور فعالیتهای زنجیره تامین است که روابط و اطلاعات، ابزارهای پشتیبان آن برای بهبود در فعالیت‌ها هستند.

 

3- مدیریت روابط : فاکتوری که ما را به سمت فرجام بحث راهنمایی می‌کند و شاید مهم‌ترین بخش مدیریت زنجیره تامین به خاطر ساخت و فرم آن باشد، مدیریت روابط در زنجیره تامین است. مدیریت روابط تاثیر شگرفی بر همه زمینه‌های زنجیره تامین و همچنین سطح عملکرد آن دارد. در بسیاری از موارد، سیستمهای اطلاعاتی و تکنولوژی موردنیاز برای فعالیتهای مدیریت زنجیره تامین به سهولت در دسترس بوده و می‌توانند دریک دوره زمانی نسبتا کوتاه تکمیل و به کار گمارده شوند. اما بسیاری از شکست‌های آغازین در زنجیره تامین، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و نتیجه رفتارهایی است که بین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع می‌پیوندد. علاوه بر این، مهم‌ترین فاکتور برای مدیریت موفق زنجیره تامین، ارتباط مطمئن میان شرکا در زنجیره است، به گونه‌ایکه شرکا اعتماد متقابل به قابلیت‌ها و عملیات یکدیگر داشته باشند. کوتاه سخن این که درتوسعه هر زنجیره تامین یکپارچه، توسعه اطمینان و اعتماد در میان شرکا و طرح قابلیت اطمینان برای آنها از عناصر بحرانی و مهم برای نیل به موفقیت است.

قانون پارکینسون (Parkinson)

قانون پارکینسون (Parkinson):

 

 کار طوری گسترش‌می‌یابد که زمان ‌داده ‌شده را پرکند. قانون پارکینسون نظریه‌ی جالبی درباره‌ی زمان‌دهی فعالیت‌های پروژه (سپس زمانبندی) است. این قانون بیان ‌می‌کند که افراد بیشتر به موعد تحویل (Due-date) نگاه ‌می‌کنند و سعی ‌می‌کنند تا کار را به‌نحوی در موعد تحویل خود به ‌اتمام‌ رسانند. به‌عبارتی اگر برای کاری که از نظر استاندارد 4 ساعت طول‌می‌کشد،‌ 10ساعت زمان درنظربگیریم، فرد مسوول، کار را در 10 ساعت انجام‌ خواهد داد؛ همچنین اگر برای این‌کار 3 ساعت زمان در نظرگرفته‌شود، فرد آن ‌را درطی مدت‌ مذکور، حتی با کیفیت کمتر، انجام‌می‌دهد. مسوولان زماندهی به فعالیت‌ها باید دقت ‌کنند که زمان‌دهی فعالیت‌ها به‌گونه‌ای انجام ‌شود که با حفظ رابطه‌ی بین کیفیت، زمان و هزینه، افراد با بهره‌وری لازم کار را انجام‌دهند.

مدل بلوغ سازمانی مدیریت پروژه (OPM3)

در سال 2003 انستیتو مدیریت پروژه امریکا (PMI) مدل استاندارد بلوغ سازمانی مدیریت پروژه یا OPM3 را براساس تجارب حاصله از اجرای استاندارد PMBOK ارائه نمود. این مدل جهت کمک به سازمانهائی طراحی شده که دارای فعالیتهای پروژهای بوده و قصد دارند استراتژیهای خود را با موفقیت بمرحله اجرا گذراند.

این مدل متشکل از 3 عنصر کلیدی متعامل با هم میباشد:

 

دانش، ارزیابی و بهبود.

 

-        عنصر دانش که طی آن استفاده کننده بر محتوای استاندارد PMBOK مسلط شده و با ایده مدیریت سازمانی و همچنین بلوغ سازمانی مدیریت پروژه و متدولوژی مربوطه آشنا میگردد.

-        عنصر ارزیابی که طی آن سازمان موقعیت جاری خود را با استاندارد تعیین نموده و ضعفها و قوتهای خودش را شناسایی میکند. در این عنصر روشها، فرایندها و رویههایی که یک سازمان میتواند با استفاده از آنها میزان بلوغ خودش را ارزیابی کند ارائه میگردد.

-        عنصر بهبود که ارائه دهنده مسیر و فرایند حرکت از وضع موجود به وضعیت بلوغ یافته است. در این عنصر تغییرات و بهبودهای اصلی که منتهی به افزایش بلوغ و از بین بردن نقاط ضعف مشخص شده در عنصر ارزیابی است.

OPM3 برای استفاده در سازمانهایی کاربرد دارد که بطور ماهوی درگیر فعالیتهای مدیریت پروژه میباشند. نقطه قوت این مدل اتصالی است که بین برنامهریزی استراتژیک و اجرا برقرار نموده بصورتی که نتایج و خروجیهای هر پروژه را قابل پیشبینی، قابل اطمینان و پایدار نموده و همبستگی بین نتایج و موفقیت سازمان را بصورت زیر برقرار مینماید:

-      بهترین تجارب را در پشتیبانی اجرایی استراتژی سازمانی از طریق اجرای موفقیتآمیز پروژهها تعیین مینماید.

-      توانمندیهای ویژه هر سازمان و وابستگیهای بین آنها را تعیین مینماید.

-      توانمندیها و بهترین تجارب سازمان را نه تنها در مدیریت پروژه بلکه در فرایندهای کسب و کار و برنامهریزیهای اجرایی مشخص میکند.

-      ارائه دهنده ابزاری برای ارزیابی بلوغ سازمانی مرتبط با توانمندیها و بهترین تجارب میباشد.

-      ارائهدهنده مبانی اولیهای است که سازمانها میتوانند به کمک آنها بلوغ مدیریت پروژه خود را بهبود بخشند.

-      ارائهدهنده راهنمای انعطاف پذیری در بکارگیری برای هر سازمانی با نیازهای خاص خود میباشد.

-      این مدل بر مبنای استاندارد PMBOK استوار بوده که در سطح جهان رواج دارد.

-      از تجارب مدیران پروژه، متخصصین و مشاوران صدها پروژه در صنایع مختلف و مناطق جغرافیایی مختلف بهرهمند میباشد.

تعاریف ریسک و مدیریت ریسک

تعاریف ریسک و مدیریت ریسک

 

ریسک پروژه عبارت است از یک رخداد یا وضعیت که همواره با عدم قطعیت همراه است و در صورت پیشامد آن اثرات مثبت یا منفی بر یکی از اهداف اجرایی پروژه خواهد داشت. بنابراین محدوده تعریف به هر یک از نقاط مثبت یا منفی که بتواند هدف از پیش تعیین شده را به نحوی تغییر دهند اختصاص می یابد. اما در هر صورت یک ریسک با دو مشخصه سبب و پیامد قابل بیان می باشد. از ریسک تعاریف دیگری نیز ارائه شده است از جمله :

-        اتفاق افتادن احتمالات واقعه ای نا مطلوب

-        رویدادی که با احتمال شناخته شده ای روی می دهد

-        امکان حادث شدن واقعه ای از پیش برنامه ریزی نشده که ماهیتی منفی در آن نهفته بر حسب احتمال وقوع آن واقعه و شدت و عوارض و پیامدهای آن واقعه

 

مدیریت ریسک فرآیندی سیستماتیک جهت تعریف، تحلیل و پاسخگویی به سیستمها می باشد. مدیریت ریسک پروژه شامل فرآیندهایی است که برنامه ریزی مدیریت، شناخت، تحلیل ، واکنش ها و کنترل و پایش ریسک های یک پروژه را رهبری می کند. هدف مدیریت ریسک پروژه افزایش احتمالات و دوره تکرار رخدادهای مطلوب و کاهش احتمال وقوع رخدادهای نا مطلوب و یا کاهش شدت اثرات منفی وقایع نامطلوب را دارا می باشد. این فرآیند را می توان یک فرآیند تصمیم گیری ، جهت انتخاب و اجرای با صرفه ترین تکنیک ها و اقدامات در رویارویی با ریسک های مختلف سیستم جهت به حداقل رساندن آن ریسک در سیستم دانست.

مدیریت زنجیره تامین (تعاریف)

تعاریف مختصر و جامعى که مى توان از زنجیره تامین و مدیریت زنجیره تامین ارایه داد، عبارت‌اند از:

 

زنجیره تامین: زنجیره تامین بر تمام فعالیت‌هاى مرتبط با جریان و تبدیل کالاها از مرحله ماده خام (استخراج) تا تحویل به مصرف کننده نهایى و نیز جریان‌هاى اطلاعاتى مرتبط با آنها مشتمل مى‌شود. به طور کلى، زنجیره تامین زنجیره‌اى است که همه فعالیت‌هاى مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد، از مرحله تهیه ماده اولیه تا مرحله تحویل کالاى نهایى به مصرف کننده را شامل مى شود. درباره‌ى جریان کالا دو جریان دیگر که یکى جریان اطلاعات و دیگرى جریان منابع مالى و اعتبارات است نیز حضور دارد(LAUDON & LAUDON 2002).

مدیریت زنجیره تامین : مدیریت زنجیره تامین بر یکپارچه سازى فعالیت‌هاى زنجیره تامین و نیز جریان‌هاى اطلاعاتى مرتبط با آنها از طریق بهبود در روابط زنجیره ، براى دستیابى به مزیت رقابتى قابل اتکا و مستدام مشتمل مى‌شود. بنابراین، مدیریت زنجیره تامین عبارت است از فرایند یکپارچه سازى فعالیت‌هاى زنجیره تامین و نیز جریان‌هاى اطلاعاتى مرتبط با آن، از طریق بهبود و هماهنگ سازى فعالیت‌ها در زنجیره تامین تــــولید و عرضه محصول (LAUDON&LAUDON 2002).

بنابراین براى بررسى یک سازمان منحصر به فرد در چارچوب این تعاریف، باید هر دو شبکه تامین کنندگان و کانال‌هاى توزیع در نظر گرفته شوند. تعریف ارایه شده براى زنجیره تامین، موضوعات مدیریت سیستم‌هاى اطلاعات، منبع‌یابى و تدارکات، زمان‌بندى تولید، پردازش سفارشات، مدیریت موجودى، انباردارى و خدمت به مشترى را در بر مى‌گیرد.

براى مدیریت موثر زنجیره تامین ضرورى است که تامین کنندگان و مشتریان با یکدیگر و در یک روش هماهنگ و با شراکت و ارتباطات اطلاعاتى و گفت و گو با یکدیگر کار کنند. این امر یعنى جریان سریع اطلاعات در میان مشتریان و عرضه کنندگان، مراکز توزیع و سیستم‌هاى حمل و نقل که بعضى از شرکت‌‌ها را قادر مى سازد که زنجیره‌هاى عرضه بسیارکارایى را ایجاد کنند. عرضه‌کنندگان و مشتریان باید اهداف یکسان داشته باشند. عرضه‌کنندگان و مشتریان باید اعتماد متقابل داشته باشند. مشتریان در زمینه کیفیت محصولات و خدمات به تامین‌کنندگان خود اعتماد مى‌کنند.

علاوه بر آن عرضه‌کنندگان و مشتریان باید در طراحى زنجیره تامین براى دستیابى به اهداف مشترک‌ و تسهیل ارتباطات و جریان اطلاعات با یکدیگر شریک شوند. بعضى شرکت‌ها کوشش مى‌کنند تا کنترل زنجیره تامین خود را با کنترل عمومى عمودى – با استفاده از مالکیت و یکپارچگى تمام اجزاى مختلف در امتداد زنجیره تامین از تهیه مواد و خدمات تا تحویل محصول نهایى و خدمت به مشترى به دست آورند. اما حتى با این نوع ساختار سازمانى، فعالیت‌هاى مختلف و واحدهاى عملیاتى ممکن است ناهماهنگ باشد. ساختار سازمانى شرکت باید بر هماهنگى فعالیت‌هاى مختلف براى دستیابى به اهداف کلى شرکت تمرکز کند.

تعاریف و مفاهیم

مفهوم پروژه:

مجموعه ای از کوششها ، اقدامها و فعالیتهای غیر تکراری مرتبط و منحصر به فرد ، برای دستیابی به نتایج و هدفهای معین و مورد انتظار ، در چارچوب برنامه زمانی و بودجه پیش بینی شده ، پروژه نامیده می شود.

 

مدیریت پروژه:

فرآیندی است که جریان و بستر اجرای پروژه را ،‌ از طریق ممکن ترین راه و با ممکن ترین نتیجه مطلوب ، برای تحقق و دستیابی به هدفهای مورد نظر ، برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت و کنترل می کند.

 

مدیریت پروژه عبارتست از:

 

1- پیش بینی

2-  برنامه ریزی

3- سازماندهی

4- راهبردی

5- جهت دهی

6- سامـان دهی

7- کنترل

 

پیش بینی:

بررسی آینده و طراحی برنامه عملیاتی است.

 

برنامه ریزی:

فرایند تصمیم گیری است که هدف آن ترکیب مطلوب فعالیتها برای هدف یا اهدافی خاص است که به سبب محدودیتهای منابع برنامه ریزی نیز با محدودیتهائی همراه است.

 

سازماندهی:

ایجاد ساختار مناسبی از نیروی انسانی، مواد و سایر منابع می باشد.

 

راهبردی:‌

اجرای فعالیتها از طریق پرسنل می باشد.

 

جهت دهی:

ترسیم آینده سازمان و سمت و سوی حرکت.

 

سامانـدهی:

ایجـاد ارتبـاط بین اجـرا و همـاهنگ نـمـودن تمامی فعالیتها و تلاشها می باشد.

کنترل:

پیگیری اینکه هر چیزی مطابق خواسته پیش رفته است یا نه.