همه فرآیندهای زنجیره تامین در سازمان می تواند به سه دسته فرآیند اصلی (ماکرو) تقسیم شود. این فرآیندهای اصلی جریان اطلاعات، محصول و سرمایه را که برای دریافت، تولید و انجام خواست مشتری نیاز است را مدیریت می کند.
باید توجه داشت که هدف هر سه فرآیند، انجام خدمت به همان مشتری و انجام یک هدف است. بنابراین برای اینکه زنجیره تامین به موفقیت برسد بایستی هر سه فرآیند به خوبی یکپارچه گردند. ساختار سازمانی شرکت ها، تاثیر بسیار زیادی در موفقیت یا شکست تلاش های یکپارچه کردن این سه فرآیند دارد. در بسیاری از سازمان ها و شرکت ها، بازاریابی Marketing در نقش CRM ظاهر می شود. تولید Manufacturing کار ISCM را انجام می دهد. و خرید Purchasing به عنوان SRM مطرح می شود. این در حالی است که این بخش ها در کمترین حد ارتباط با یکدیگر قرار دارند. در این شرکت ها گاه پیش می آید که بازاریابی و تولید هرکدام یش بینی های خود را داشته باشند و بر مبنای آن برنامه ریزی کنند و این برنامه ها در تضاد با هم باشند. عدم یکپارچگی به شدت به توانایی زنجیره تامین در تامین کالا و خدمات به صورت موثر، ضربه می زند و نهایتاً منجر به نارضایتی مشتری و صرف هزینه های بیشتر می شود. (Chopra, Meindl; 1999)
تامین کنندگان |
سازمان |
مشتری |
SRM |
ISCM |
CRM |
مدیریت زنجیره تامین دارای سه فرایند عمده است که عبارتاند از :
1- مدیریت اطلاعات
2- مدیریت لجستیک
3- مدیریت روابط
1- مدیریت اطلاعات : امروزه نقش، اهمیت و جایگاه اطلاعات برای همگان بدیهی است. گردش مناسب و انتقال صحیح اطلاعات باعث میشود تا فرایندها موثرتر و کاراتر گشته و مدیریت آنها آسانتر گردد. در بحث زنجیره تامین -همانگونه که گفته شد- اهمیت موضوع هماهنگی در فعالیتها بسیار حائز اهمیت است. این نکته در بحث مدیریت اطلاعات در زنجیره، مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و انتقال اطلاعات نیز صحت دارد. مدیریت اطلاعات هماهنگ و مناسب میان شرکا باعث خواهد شد تا تاثیرات فزایندهای در سرعت، دقت، کیفیت و جنبههای دیگر وجود داشته باشد. مدیریت صحیح اطلاعات موجب هماهنگی بیشتر در زنجیره خواهد شد. به طور کلی در زنجیره تامین، مدیریت اطلاعات در بخشهای مختلفی تاثیرگذار خواهد بود که برخی از آنهاعبارتاند از :
مدیریت لجستیک (انتقال، جابجایی، پردازش و دسترسی به اطلاعات لجستیکی برای یکپارچهسازی فرایندهای حملونقل، سفارشدهی و ساخت، تغییرات سفارش، زمانبندی تولید، برنامههای لجستیک و عملیات انبارداری) ؛ تبادل و پردازش دادهها میان شرکا (مانند تبادل و پردازش اطلاعات فنی، سفارشات و...) ؛ جمعآوری و پردازش اطلاعات برای تحلیل فرایند منبعیابی و ارزیابی، انتخاب و توسعه تامینکنندگان ؛ جمعآوری و پردازش اطلاعات عرضه و تقاضا و... برای پیشبینی روند بازار و شرایط آینده عرضه و تقاضا ؛ ایجاد و بهبود روابط بین شرکا.
چنانچه پیداست، مدیریت اطلاعات و مجموعه سیستمهای اطلاعاتی زنجیره تامین میتواند بر روی بسیاری از تصمیمگیریهای داخلی بخشهای مختلف زنجیره تامین موثر باشد که این موضوع حاکی از اهمیت بالای این مولفه در مدیریت زنجیره تامین است.
2- مدیریت لجستیک : در تحلیل سیستمهای تولیدی (مانند صنعت خودرو)، موضوع لجستیک بخش فیزیکی زنجیره تامین را دربر می گیرد. این بخش که کلیه فعالیتهای فیزیکی از مرحله تهیه ماده خام تا محصول نهایی شامل فعالیتهای حملونقل، انبارداری، زمانبندی تولید و... را شامل میشود، بخش نسبتا بزرگی از فعالیتهای زنجیره تامین را به خود اختصاص میدهد. در واقع محدوده لجستیک تنها جریان مواد و کالا نبوده بلکه محور فعالیتهای زنجیره تامین است که روابط و اطلاعات، ابزارهای پشتیبان آن برای بهبود در فعالیتها هستند.
3- مدیریت روابط : فاکتوری که ما را به سمت فرجام بحث راهنمایی میکند و شاید مهمترین بخش مدیریت زنجیره تامین به خاطر ساخت و فرم آن باشد، مدیریت روابط در زنجیره تامین است. مدیریت روابط تاثیر شگرفی بر همه زمینههای زنجیره تامین و همچنین سطح عملکرد آن دارد. در بسیاری از موارد، سیستمهای اطلاعاتی و تکنولوژی موردنیاز برای فعالیتهای مدیریت زنجیره تامین به سهولت در دسترس بوده و میتوانند دریک دوره زمانی نسبتا کوتاه تکمیل و به کار گمارده شوند. اما بسیاری از شکستهای آغازین در زنجیره تامین، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و نتیجه رفتارهایی است که بین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع میپیوندد. علاوه بر این، مهمترین فاکتور برای مدیریت موفق زنجیره تامین، ارتباط مطمئن میان شرکا در زنجیره است، به گونهایکه شرکا اعتماد متقابل به قابلیتها و عملیات یکدیگر داشته باشند. کوتاه سخن این که درتوسعه هر زنجیره تامین یکپارچه، توسعه اطمینان و اعتماد در میان شرکا و طرح قابلیت اطمینان برای آنها از عناصر بحرانی و مهم برای نیل به موفقیت است.
مدیران باید بتوانند دانش سازمانی را به موفقیت های کسب و کار تبدیل نمایند و با بکارگیری آنها مزیت رقابتی ، رشد پایدار و افزایش منافع را ایجاد کنند .
مدیران جهت برآورده ساختن این خواسته ها از فناوری اطلاعات ابزاری می خواهند که بتواند اطلاعات و داده ها را در اختیار گرفته ، جمع آوری ، سازماندهی ، پالایش و توزیع نماید .
مدیران بر ابزارهای فناوری اطلاعات تکیه می کنند زیرا آنها را قادر می سازد داده ها را به اطلاعات و سپس آن را به دانش تبدیل کنند . اساسا مدیران بخاطر ابزارها ،داده ها و فرآیند مدیریت دانش به فناوری اطلاعات وابسته اند .
فراوانی اطلاعات الزاما به دانش زیاد تبدیل نمی شود ، بلکه بالعکس به اغتشاش می انجامد . برای تبدیل اطلاعات به دانش علاوه بر ارتباطات باید ساز و کار تعریف شده ای برای تفسیر و بستر آن استقرار یابد .
REFERENCE : Knowledge Management - Succeeding in the Information_Based Global Economy - Author: Allan Radding
بررسی موضوع مدیریت دانش برای اولین بار با گزارش سالیانه ۱۹۹۴ شرکت سوئدی پیشرو در خدمات مالی به نام اسکاندیا آغاز شد که شامل تلاشهای اولیه جهت فراهم آوردن یک روش شناسی برای ارزیابی کمی سرمایه ی فکری و ارزش دانش این شرکت بود .
دانش ( دانش سازمانی ) دارایی با ارزشی است که مثل سایر دارایی ها به مدیریت ، رشد و بهره برداری نیازمند است .
پیتر دراکر در کتاب خود تحت عنوان جامعه ی پسا سرمایه داری این مفهوم از دانش سازمانی را مورد تایید قرار می دهد : " مهمترین منبع اقتصادی یعنی ابزارهای تولید ، دیگر سرمایه یا منابع طبیعی و یا نیروی کار نیستند بلکه این منبع اقتصادی بنیادی ، دانش است و خواهد بود . "
بسیاری از مدیران شرکت ها اکنون معتقدند که دانش - بخصوص دانش مبتنی بر اطلاعات - می تواند اسلحه ای بسیار قدرتمند و راهبردی در کسب و کار به شمار رود . این دانش یک دارایی سازمانی است که سازمانها را قادر می سازد به مزیتهای رقابتی مهم و معناداری دست یابند . خرد سازمانی اصطلاح دیگری برای داراییهای دانش سازمانی است . ( ادامه دارد ...)
REFERENCE : Knowledge Management - Succeeding in the Information_Based Global Economy - Author: Allan Radding