مدیریت پروژه

در این وبلاگ مفاهیم و کاربردهای مدیریت پروژه و حوزه های مرتبط با آن مورد بحث قرار می گیرد

مدیریت پروژه

در این وبلاگ مفاهیم و کاربردهای مدیریت پروژه و حوزه های مرتبط با آن مورد بحث قرار می گیرد

استراتژی اثربخش

از دیدگاه مینتزبرگ، استراتژی یک الگوست که نشان دهنده ثبات رفتار در طی زمان بوده و با نگاه به رفتار گذشته، آن الگو شکل می گیرد. استراتژی را می توان یک برنامه دانست که از نگاه به جلو حاصل می شود و بر این اساس استراتژی می تواند الگویی از رفتار گذشته بوده و استراتژی محقق شده[1] باشد. از طرفی استراتژی می تواند به صورت برنامه ای از پیش تدوین گردد و استراتژی نیت شده[2] تلقی گردد. هر دو تعریف فوق برای استراتژی معتبر است. سازمان ها برنامه هایی را برای آینده خود توسعه می دهند و الگوهایی را از گذشته استخراج می کنند. در عین حال برای هر سازمان نه تمام استراتژی های نیت شده اش به واقعیت می پیوندد و نه تمام استراتژی های محقق شده آن از پیش برنامه ریزی شده است. لذا در یک نگاه کلی می توان استراتژی های سازمانی را به 3 دسته بزرگ تقسیم نمود:

  • نیاتی را که کاملاً به واقعیت پیوسته باشند برنامه ریزی شده[3] می نامند.
  • نیاتی را که امکان ظهور پیدا نکرده اند، استراتژی های  محقق نشده[4] می نامند.
  • به حقیقت پیوستن یک الگو در حالی که از پیش نیت نشده باشد، استراتژی نوپدید[5] معرفی می کنند. یعنی یک سری اقدامات یکی پس از دیگری در سازمان انجام شده و در طول زمان با همگرایی با یکدیگر به ایجاد یک نوع از ثبات یا الگو منتهی می شود که به آن استراتژی نوپدید می گویند. این رویکرد در ظهور استراتژی مبنای مکاتب کار آفرینی ، شناختی، یادگیری در تدوین استراتژی سازمانی را تشکیل می دهد.

استراتژی اثربخش مخلوطی از استراتژی های برنامه ریزی شده و نوپدبد به طور همزمان می باشد. این امر می تواند به استفاده از آموزه های سازمانی از فرآیندهای عملیاتی خود در ایجاد تجاربی اشاره کند که مبنای تدوین استراتژی های سازمان در حوزه های مختلف قرار گیرد.



[1] Realized Strategy

[2] Intended Strategy

[3] Deliberate

[4] Unrealized

[5] Emergent

مدیریت پیکربندی(۲)

رویکرد پایه در مدیریت پیکربندی:

همانطور که در بخش اول مدیریت پیکربندی گفته شد، مدیریت پیکربندی تکنیکی است به منظور مدیریت بهبود ویژگی ها و روش های کاری در پروژه های توسعه­ی. با توجه به این که در این پروژه­ها اهداف و روش های رسیدن به اهداف کاملا مشخص نیستند، بنابراین در همان آغاز پروژه می­پذیریم که مقداری عدم یقین در مورد ویژگی های محصولات پروژه وجود دارد و همچنین در ارتباط با روش های رسیدن به این ویژگی ها نیز، این عدم یقین وجود دارد. و به جای تظاهر به این که، این عدم یقین­ها وجود ندارد، بهتر است که فقدان وضوح در پروژه را بپذیریم و به مدیریت بهبود درک و فهم خود نسبت به پروژه بپردازیم.

رویکرد پایه در مدیریت پیکربندی بدین شکل است که درآغاز پروژه ویژگی های محصول و روش­های کاری را به بهترین نحوی که در توان ما هست تعیین کرده و سپس درباره این ویژگی ها با ذینفعان اصلی پروژه به توافق می­رسیم، ذینفعان اصلی شامل: حامی، مالک، بهره بردار و استفاده­کنندگان می باشد. با توجه به این که ویژگی های محصول را دقیقا نمی دانیم، به طور فرضی می پذیریم که این ویژگی ها جایی در میان یک مربع قرار گرفته اند، که محل دقیق آن مشخص نیست و در حین انجام کار و تا رسیدن به محصول نهایی درک خود را نسبت به شناسایی این محل بالا می بریم. سپس پروژه را آغاز کرده و در جلسات از پیش تعیین شده با ذینفعان پروژه مذاکره می شود ودرباره شرایط فعلی پروژه با انها به توافق می­رسیم. این فرایند تا اخر پروژه تکرار می شود و این توافقات همواره تا رسیدن به محصول نهایی باید از ذینفعان پروژه کسب شود. ممکن است که در برخی از جلسات بررسی، یکی یا چند نفر از ذینفعان پروژه، درباره وضع موجود اختلاف نظرهای داشته باشند و موافق وضع فعلی نباشند. در این حالت ممکن است که یکی از 2 مورد زیر اتفاق افتاده باشد:

1. یا ویژگی های قبلی درست نبوده اند.2. ویا این که کارهایی که از مرحله قبل تا مرحله فعلی انجام شده است اشتباه بوده است. در مورد اول باید از طریق تکنیک کنترل تغییر، به تغییر دادن ویژگی های محصول پرداخت. اگر بتوان این نواقص را سریع تشخیص داد، هزینه این تغییرات پایین خواهد بود، ولی اگر تشخیص نواقص طولانی شود، هزینه تغییرات زیاد خواهد بود. اما در مورد دوم ، باید به عقب بازگشت و کارهای قبلی باید مجددا انجام شوند. هر دوی این موارد برای مدیران پروژه سنتی بسیار منفور است. یعنی تغییر دادن ویژگی ها یا انجام دادن کارهای اضافی با هزینه و زمان بیشتر. در واقع در این موارد مدیر پروژه باید از خود بپرسد که آیا بهتر است که پروژه را مطابق با زمان و هزینه تعیین شده به پایان برساند، و یا این که چیزی را تحویل دهد که در نهایت مفید باشد. شاید در برخی از پروژه ها مانند بازی های المپیک زمان از اهمیت زیادی برخوردار باشد، ولی در اکثر پروژه ها بهتر است که مقداری زمان و هزینه بیشتر صرف شود تا در نهایت محصولی تولید شود که مثمر ثمر باشد.

 

برنامه ریزی منابع سازمانی(ٍERP)

 

ERP که از برنامه ریزی منابع سازمانی گرفته شده است، راهی است به منظور یکپارچه کردن اطلاعات و پروسه های یک سازمان به یک سیستم واحد. سیستم های ERP معمولا دارای اجزای زیادی شامل سخت افزار و نرم افزار می باشد، به منظور رسیدن به یکپارچگی، بیشتر سیستم های ERP از پایگاه داده­های یکپارچه­ای در ذخیره اطلاعاتی که از عملکردهای متفاوت در سرتاسر سازمان بدست می اید استفاده می کنند.

واژه ERP اصالتا اشاره به نحوه برنامه ریزی یک سازمان بزرگ در استفاده از منابع گسترده سازمانی دارد. در گذشته، سیستم های ERP بیشتر در شرکت های صنعتی بزرگ مورد استفاده قرار می گرفت. به هر حال امروزه استفاده از ERP تغییر کرده است و بسیار گسترده شده است، امروزه این واژه در بیشتر شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد، و تفاوتی بین صنایع وجود ندارد. درحقیقت، سیستم های ERP در بیشتر انواع سازمان ها مورد استفاده قرار می گیرد- چه کوچک چه بزرگ.

امروزه سیستم های ERP می توانند طیف وسیعی از عملکردها را پوشش دهند و انها را در یک پایگاه داده واحد یکپارچه کنند. به عنوان مثال عملکردهایی نظیر منابع انسانی، مدیریت زنجیره تامین، مدیریت ارتباط با مشتری، تامین مالی، عملکردهای ساخت و عملکردهای مدیریت انبار، که در گذشته به صورت مستقل انجام می شدند، امروزه همه انها در زیر یک چتر-سیستم ERP – جمع شده اند

یکپارچگی مسئله کلیدی در ERP

یکپارچگی یک بخش بسیار مهم در یک سیستم ERP می باشد. هدف اصلی ERP یکپارچه کردن اطلاعات و پروسه های تمامی نواحی یک سازمان می باشد و متحد کردن انها به منظور دسترسی ساده و گردش کار روان می باشد. معمولا ERP یکپارچگی را بوسیله ایجاد کردن یک پایگاه داده واحد انجام می دهد که از مدول های نرم افزاری چندگانه در ایجاد کردن نواحی متفاوتی از یک سازمان با عملکردهای تجاری متنوع استفاده می کند.

 

سیستم ERP ایده ال:

یک سیستم ERP ایده­ال هنگامی است که یک پایگاه داده منفرد مورد استفاده قرار بگیرد و شامل تمامی اطلاعات برای مدول های نرم افزاری متنوع باشد. این مدول های نرم افزاری می توانند شامل:

ساخت: برخی از عملکردها شامل:مهندسی، توانایی، مدیریت گردش کار، کنترل کیفیت، لیست مصالح، و غیره می باشد.

مالی: حساب های پرداختی، حساب های دریافتنی، دارایی های ثابت، معین عام و مدیریت جریان مالی

منابع انسانی: مزایا، اموزش، لیست حقوق، زمان و خدمات

مدیریت زنجیره تامین: لیست موجودی، برنامه ریزی زنجیره تامین، زمانبندی تامین کنندگان، پردازش درخواست، دستورالعمل ثبت، خرید، و غیره

پروژه ها: قیمت گذاری، صدور صورت حساب، مدیریت فعالیت، زمان و هزینه و غیره

مدیریت ارتباط با مشتری: فروش و بازار یابی، خدمات، کمیسیون، ارتباط با مشتری.

 

مدیریت پیکربندی

همانطور که می دانیم، کیفیت محصول یکی از مواردی است که در موفقیت پروژه تاثیر بسزایی دارد. یکی از ابزارهای کلیدی مدیریت پروژه به منظور تحویل دادن کیفیت و کارایی محصول پروژه، مدیریت پیکربندی می­باشد.

مدیریت پیکربندی تکنیکی است که در مدیریت کردن بهبود ویژگی و روش­های کار در پروژه های توسعه­ای مورد استفاده قرار می­گیرد. این تکنیک در دهه 1950 در صنایع دفاعی امریکا بوجود امد و امروزه تبدیل به ابزاری نسبتا ضروری در کنترل کارایی و کیفیت اجزا در ساختار شکست محصول و روش های کار در ساختار شکست کار شده است و در انواع مختلف پروژه ها قابل کاربرد می باشد. مدیریت پیکربندی ویژگی های ساختار شکست محصول را کنترل می کند، و محصولی که توسط یک پروژه تولید می شود را به عنوان ترکیبی از اجزا معرفی می کند، که این پیکربندی می­تواند به اشکال مختلفی باشد: یک ماشین، یک فضاپیما، نقشه، سیستم های نرم افزاری و غیره. هر جزیی از این اجزا پیکره بندی را می توان به عنوان یک پیکربندی در نظر گرفت که خود از اجزای دیگری تشکیل شده است.

مدیریت پیکربندی یک سری از روش های کاری مناسب می باشد که به منظور غلبه کردن بر عدم یقین­ها و تغییرها و بدست اوردن تعهد ارکان های مختلف پروژه در حین این که پروژه در حال شکل گیری می باشد، مورد استفاده قرار می گیرد. به منظور این که مدیریت پیکربندی بخصوص در پروژه های پیچیده موثر باشد، باید دارای رویکردی استوار و سیستماتیک باشد و از همان اغاز، ساختار به گونه ای باشد که از ان حمایت کند، که این بدین معنی می باشد که افراد مشخصی باید مسولیت مدیریت پیکربندی را بر عهده داشته باشند و همچنین وجود یک سری از روش های کاری که مورد تایید مدیریت ارشد باشد. وجود یک شورای نظارت با مسولیت تایید ویژگی های محصول و تایید تغییرات ویژگی های محصول ضروری است.