با سلام
از این خانه به خانه بغلی اثاث کشی کرده ایم!
بفرمایید به وبلاگ مدیریت پروژه! (کلیک کنید)
گواهینامه PMP شناختهشدهترین و معتبرترین گواهینامه حرفه ای مدیریت پروژه در جهان میباشد که توسط انجمن مدیریت پروژه آمریکا (PMI) در اقصی نقاط جهان به افراد موفق در آزمون آن اعطاء میگردد.. هدف از برگزاری آزمون PMP ، اندازه گیری دانش داوطلبین درباره پیکره دانش مدیریت پروژه PMBOK - Guide و نحوه بکارگیری این دانش در موقعیتهای واقعی است و دارنده این مدارک بعنوان فرد متخصص و صاحبنظر در دانش حرفهای مدیریت پروژه شناخته میشود. مواد لازم جهت کسب گواهی نامه PMP ، تحصیلات، تجربیات در زمینه مدیریت پروژه، وفاداری بر اصول اخلاقی حرفهای مدیریت پروژه و شرکت در آزمون PMP میباشد. اولین بار این آزمون در سال 1984 در آمریکا برگزار شد و از آنسال تاکنون با گذشت قریب 25 سال امروزه این آزمون در بیش از 1700 نقطه جهان و در بیش از 120 کشور و به زبانهای انگلیسی، چینی، کرهای، ژاپنی، اسپانیولی، ایتالیایی، برزیلی، پرتغالی، آلمانی و فرانسوی برگزار میشود.
با مراجعه به سایت PMI هزینه ثبتنام عضویت در این موسسه برابر 189 دلار و هزینه ثبتنام در آزمونPMP برابر 555 دلار آمریکا میباشد ولی در صورتیکه عضو PMI باشید ؛هزینه آزمون مشمول 150 دلار تخفیف خواهد بود. برای علاقمندان ایرانی شرکت در تور PMP توسط آریانا؛ این آزمون همچون تافل و IELTS به شکل مرتب همه روزه (بجز ایام تعطیل) در دبی برگزار میگردد منبع اصلی برای آزمونPMP کتاب PMBOK[1] است لیکن مطالعه دقیق این کتاب برای موفقیت در این آزمون کافی نبوده و امروزه کارگاههای آموزشی، مراجع ،نرم افزارها و کتب آمادگی مختلفی جهت تکمیل آن و شرح و بسط تکنیکها و روشهای مفاد آزمون ارائه گردیدهاند.
سهم هریک از مراحل چرخه حیات پروژه [2]در تعداد سوالات آزمون به شرح گراف روبرو تسهیم شده است.
از دیدگاه مینتزبرگ، استراتژی یک الگوست که نشان دهنده ثبات رفتار در طی زمان بوده و با نگاه به رفتار گذشته، آن الگو شکل می گیرد. استراتژی را می توان یک برنامه دانست که از نگاه به جلو حاصل می شود و بر این اساس استراتژی می تواند الگویی از رفتار گذشته بوده و استراتژی محقق شده[1] باشد. از طرفی استراتژی می تواند به صورت برنامه ای از پیش تدوین گردد و استراتژی نیت شده[2] تلقی گردد. هر دو تعریف فوق برای استراتژی معتبر است. سازمان ها برنامه هایی را برای آینده خود توسعه می دهند و الگوهایی را از گذشته استخراج می کنند. در عین حال برای هر سازمان نه تمام استراتژی های نیت شده اش به واقعیت می پیوندد و نه تمام استراتژی های محقق شده آن از پیش برنامه ریزی شده است. لذا در یک نگاه کلی می توان استراتژی های سازمانی را به 3 دسته بزرگ تقسیم نمود:
استراتژی اثربخش مخلوطی از استراتژی های برنامه ریزی شده و نوپدبد به طور همزمان می باشد. این امر می تواند به استفاده از آموزه های سازمانی از فرآیندهای عملیاتی خود در ایجاد تجاربی اشاره کند که مبنای تدوین استراتژی های سازمان در حوزه های مختلف قرار گیرد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر:
پایگاه اینترنتی www.iipmc.com
و تلفنهای دبیرخانه کنفرانس: 4- 88342900
در ادبیات رویکرد های متفاوتی در برخورد با تامین کنندگان مطرح شده است. شناخت این رویکرد ها و استراتژی های کلی ما را به فرجام بحث رهنمون می سازد. انتخاب هر کدام از این رویکرد ها و پیش زمینه های مدیریتی، بر تمامی فرآیندها و تصمیمات مدیریت روابط تامین کنندگان تاثیر گذاشته و آن را به سمت و سوی خاصی هدایت می کند. در نگرش Local تمام تصمیمات با توجه به نیازها و خواست ها و اهداف سازمان مطبوع و در جهت رفع نیازهای آن اتخاذ می شود. هرچند ممکن است که با دید برد-برد به تعاملات نگریسته شود، اما هدف اصلی در درون سازمان و برای سازمان خود است و ارتقای زنجیره تامین خارج سازمان هدف نیست. در نگرش Global که نیازمند دیدگاههای بلند مدت تری است، با توجه به عرضه و تقاضا و تمامی عوامل تاثیر گذار در چرخه و زنجیره تامین، سود نهایی زنجیره تامین مد نظر است و برای افزایش آن تلاش می شود. این نگرش فرضیه های خود و نتایج و تبعات خاص خود را داراست. نوع روابط با تامین کنندگان و مشتریان عوض می شود. هماهنگی و یکپارچگی میان اعضای زنجیره تامین بیشتر می شود؛ نقل و انتقال و جریان مبادله کالا، اطلاعات و سرمایه تغییر می کند و بر نوع قراردادهای فیمابین تاثیر می گذارد.
تفاوت اصلی در این دو دیدگاه به تفاوت در نگرش به سود طرفین باز می گردد. در دیدگاه Local هر طرف –چه خریدار و چه تامین کننده- تصمیمات خود را بر مبنای سود و نفع بیشتر برای خود می گیرد. در این دیدگاه اینگونه فرض می شود که در روابط تجاری مقدار معینی سود و فایده وجود دارد و هر طرف بایستی تا آنجا که می تواند سود بیشتری طلب کند. اما در دیدگاه Global، هدف اصلی بیشینه کردن ارزش و سود در کل زنجیره تامین است. فرض اصلی در این دیدگاه این است که با تلاش برای افزایش سود در کل زنجیره تامین، سود بیشتری به همه اجزا آن تعلق می گیرد.
در دیدگاه Local تمامی اجزا فرایند مدیریت روابط تامین کنندگان، از مرحله منبع یابی تا به انتها، فقط در جهت برآورده شدن نیازهای فعلی سازمان صورت می گیرد و هر تامین کننده که بتواند نیازها را در زمان اکنون برطرف کند، طرف روابط قرار می گیرد. حال آن که مشخصه اصلی رویکرد Global به مدیریت روابط تامین کنندگان، ایجاد دیدگاه همکار و شریک به تامین کننده است و نه یک فروشنده صرف. سازمان سعی می کند بر اساس این رویکرد، تامین کننده هایی را برای خود انتخاب کرده و آموزش داده و تربیت کند و در مواردی با آن ها هماهنگی داشته باشد.
رقابت های شدید اقتصادی سازمان ها را مجبور خواهد کرد که برای بقا در عرصه بازار به فعالیت هایی برای کاهش هزینه ها و افزایش ارزش ها دست بزنند. نگرش Global به روابط و مدیریت زنجیره تامین، سرنوشتی است که مدیریت زنجیره تامین به آن سمت حرکت می کند. چرا که ارزش نهایی زنجیره بیشتر از تک تک آن هاست. (مدرس؛ 1385)
مدیریت روابط تامین کنندگان SRM به عنوان فعالیت هایی تجاری که جهت ثبت و فهم تعامل با تامین کنندگان مختلف در سود آوری بنگاه اقتصادی لازم است، تعریف شده است. SRM وظیفه کاهش هزینه های تامین کالا و خدمات و مدیریت روابط با تامین کننده آن ها و مهم تر از همه، بالا بردن سود را داراست. و این در عین حالی است که سازمان با مسایل مختلف داخلی همچون مسایل فرهنگی و رشد تکنولوژیکی دست به گریبان است.
SRM تنها یک جعبه ابزار نیست. SRM یک نگرش و نوع نگاه مدیریتی است که به اهداف و رویکردهای اصلی سازمان و مدیران آن ها کاملاً مربوط می گردد. اینکه سازمان و مدیران ارشد آن ها چه رویکردی به مشتریان، بازار و تامین کنندگان خود دارند و آینده خود را چگونه ترسیم می کنند و نقش هر یک از این عوامل را در ساخت حرکتی سازمان چگونه می بینند.
در این مطلب، رویکرد نوین «مدیریت بر مبنای پروژه» در مدیریت سازمان ارائه می شود که در آن، مدیر برای اداره بهتر سازمان، فعالیتها را به صورت پروژه تعریف کرده و بر انجام آنها نظارت میکند. علاوهبر این، امروزه بسیاری از سازمانها، اهداف سازمان را به صورت پروژههای چند ماهه یا چند ساله تعریف کرده و میزان دستیابی به این اهداف را مورد ارزیابی قرار میدهند. این رویکرد نوین، مدیریت بر مبنای پروژه (MBP) نامیده میشود. برای بیان فرهنگ و ساختار و همچنین مزایا و معایب این رویکرد، میبایستی ابتدا پروژه و ویژگیها و همچنین مراحل آن را بشناسیم. پروژه، معمولاً به صورت مجموعهای از فعالیتها که برای دستیابی به منظور یا هدف خاصی صورت میگیرد، تعریف میشود. (شیرمحمدی، 1381) از دید ترنر پروژه تلاش یا فعالیتی است که در آن انسان یا منابع مادی یا مالی به گونه خلاقانه ای سازماندهی می شوند تا محدوده کاری مشخص و منحصر به فردی را انجام دهند. کاری با مشخصات داده شده و محدودیت های زمانی و مالی، تا به تغییرات مطلوب که از قبل به صورت کیفی و کمی مشخص شده است برسیم. (Turner, 1999) به بیانی دیگر پروژه تلاشی که در آن منابع (مالی، مادی، انسانی و...) برای رسیدن به تغییری سودمند به صورت جدیدی سازماندهی می شوند تا محدوده یکتایی از محصول با مشخصات معین و در یک محدوده زمانی و هزینه معین برای رسیدن به تغییری مطلوب که اهداف آن به صورت کیفی و کمی مشخص شده است بدست آید. تعریف استاندارد PMBOK عبارت است از اینکه: پروژه فعالیتی موقت است که برای تولید یک محصول یا ارائه یک خدمت منحصر بفرد به کار میرود. بر طبق این تعریف، پروژه دارای این ویژگیهاست:
1. موقتی بودن: به این معنا که وقتی پروژهای تعریف میشود، میبایستی زمان شروع و اتمام آن کاملاً مشخص باشد.
2. محصول و خدمات منحصر بفرد: یعنی پروژهها از نظر محصول یا محیط منحصر به فرد بوده و اگر پروژهای پس از اتمام، به صورت مداوم در سازمان اجرا شود، به آن عملیات گفته میشود.
سازمان PMI، در PMBOK مدیریت پروژه را به صورت بهکارگیری دانش مهارت، ابزار و تکنیکها برای طرحریزی و انجام فعالیتها مطابق با نیازها و انتظارات ذینفعان تعریف میکند. ذینفعان کسانی هستند که به صورت فعال در پروژه حضور داشته و یا علائق و سلایق آنها ممکن است به صورت مثبت یا منفی در نتایج اجرای پروژه و تکمیل آن اثر بگذارد. مدیریت پروژه هنر و علمی است که چشم انداز Vision را به واقعیت reality تبدیل می کند. . (Turner, 1999) همچنین، استاندارد مجموعه دانش مدیریت پروژه PMBOK بیان میکند که برای مدیریت مؤثر پروژه، علاوهبر ابزار و تکنیکها، ساختار تجزیه کار، آنالیز مسیر بحرانی و بهکارگیری دانش و مهارت آن، به 5 کاردانی و خبرگی نیازمند است:
1. مجموعه دانش مدیریت پروژه
2. بهکارگیری دانش، استانداردها و قوانین
3. فهم محیط پروژه
4. دانش و مهارتهای عمومی مدیریت
5. مهارتهای بین فردی (ارتباط با افراد)
ترنر، هفت ویژگی لازم برای مدیران موفق پروژه را بر میشمارد:
1. توانایی حل مسئله
2. نتیجه محور بودن
3. با انرژی، مبتکر و خلاق بودن
4. اعتماد به نفس
5. داشتن چشمانداز
6. ارتباطات
7. توانایی مذاکره . (Turner, 1999)
همه فرآیندهای زنجیره تامین در سازمان می تواند به سه دسته فرآیند اصلی (ماکرو) تقسیم شود. این فرآیندهای اصلی جریان اطلاعات، محصول و سرمایه را که برای دریافت، تولید و انجام خواست مشتری نیاز است را مدیریت می کند.
باید توجه داشت که هدف هر سه فرآیند، انجام خدمت به همان مشتری و انجام یک هدف است. بنابراین برای اینکه زنجیره تامین به موفقیت برسد بایستی هر سه فرآیند به خوبی یکپارچه گردند. ساختار سازمانی شرکت ها، تاثیر بسیار زیادی در موفقیت یا شکست تلاش های یکپارچه کردن این سه فرآیند دارد. در بسیاری از سازمان ها و شرکت ها، بازاریابی Marketing در نقش CRM ظاهر می شود. تولید Manufacturing کار ISCM را انجام می دهد. و خرید Purchasing به عنوان SRM مطرح می شود. این در حالی است که این بخش ها در کمترین حد ارتباط با یکدیگر قرار دارند. در این شرکت ها گاه پیش می آید که بازاریابی و تولید هرکدام یش بینی های خود را داشته باشند و بر مبنای آن برنامه ریزی کنند و این برنامه ها در تضاد با هم باشند. عدم یکپارچگی به شدت به توانایی زنجیره تامین در تامین کالا و خدمات به صورت موثر، ضربه می زند و نهایتاً منجر به نارضایتی مشتری و صرف هزینه های بیشتر می شود. (Chopra, Meindl; 1999)
تامین کنندگان |
سازمان |
مشتری |
SRM |
ISCM |
CRM |